شبکه یک - 25 آبان 1397

فرهنگ "قرض الحسنه" از سه زاویه

مسئولان کمیته امداد امام خمینی(ره)/ تهران_۱۳۹۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم محضر برادران و خواهران عزیز. تشکر می‌کنم که بنده را به این جمع شریف پذیرفتید. بنده بدون مقدمه وارد بحث می‌شوم که بیش از فرصتی که به من دادند اوقات شما را تصدیع نکنم.

من در این جلسه بنا دارم راجع به «فرهنگ قرض‌الحسنه» از سه زاویه با سه رویکرد،که هر سه در جهان هم طرفدار دارند و هم رواج دارند. البته آن شقّ ایده‌آل که در بخش سوم به آن اشاره می‌کنیم رواج آن کمتر از بقیه است و در مورد آن بایستی فرهنگ‌سازی کرد، اشاره کنم. دو رویکرد به مفهوم «قرض‌الحسنه» و انفاق هر دو رویکردهای مذهبی شناخته می‌شوند و یک رویکرد به عنوان رویکرد لائیک از نوع چپ سوسیالیستی و راست سرمایه‌داری و بطور خاص بُعد دوم. برای این که اهمیت رویکرد اسلامی تمدن‌ساز در باب مفهوم انفاق و قرض‌الحسنه، روشن بشود باید یک مقایسه‌ای بشود بین این چندتا رویکرد. یعنی وقتی تطبیقی نگاه می‌کنیم آن وقت راحت‌تر می‌توانیم بحث و قضاوت کنیم.

رویکرد اول، رویکردی است که در جامعه غربی رایج است و در جامعه خود ما هم رایج است. قرض دادن توأم با تحقیر و احساس مغبونیت کسی که دارد قرض می‌دهد و قرض گرفتن آن توأم با فرصت‌طلبی وگرایش به تنبلی و مفت‌خواری. عملاً یک نوع سکولاریزم با لعاب مذهب، در رفتار اجتماعی ما حاکم است. به این معنا که ما یک جامعه مذهبی هستیم و در قالب موارد، وقتی در روابط اقتصادی در بازار، رابطه کارگر و کارفرما، خریدار و فروشنده، موجر و مستأحر، دولت و بخش خصوصی، گاهی از یک طرف، گاهی از هر دو طرف اجحاف ظاهراً قانونی و یا اجحاف علناً غیر قانونی صورت می‌گیرد و محور، سود و سودگرایی است، محور فقط سود است و عملاً یک‌جور تفکیک بین اقتصاد و اخلاق صورت گرفته است. به زبان می‌گوییم که اقتصاد از اخلاق جدا نیست و ما نگاه سکولار به اقتصاد نداریم، اما عملاً در بازار، و در نهادهای اقتصادی، دولتی و خصوصی، تقریباً اخلاق به حاشیه می‌رود و احکام و اخلاق، جزء تشریفات مناسبات اقتصادی قرار می‌گیرد. پس رویکرد اول این است یک جامعه‌ای با آداب و ادا و اطفار مذهبی ولی در مناسبات اقتصادی، که یکی‌اش هم مسئله انفاق و قرض است کاملاً غیر اخلاقی و غیر شرعی عمل کردن. یعنی ما جداگانه در مراسم مذهبی، جداگانه مذهبی هستیم، در مناسبات مالی و پولی و قرض و بده و بستان‌ها و معاملات اقتصادی جداگانه داریم اقتصادی عمل می‌کنیم. عملاً در معاملات اقتصادی، اخلاق و احکام به حاشیه می‌رود. جزء تشریفات می‌شود. مثلاً نامه معامله اگر قراردادی نوشته می‌شود با بسمه تعالی و صلوات و تبرک و تیمن نیمه شعبان و چیزی پیدا می‌کنیم این‌ها را می‌نویسیم ولی کار خودمان را داریم می‌کنیم! تفکیک اقتصاد از اخلاق؛ تفکیک اقتصاد از احکام؛ این یک رویکرد است. در این رویکرد جامعه و نهادهای حکومتی همه می‌توانند ادعا کنند که مذهبی‌اند چون آدم‌ها مذهبی هستند! نماز می‌خوانند، حج می‌روند، صلوات می‌فرستند! اما مناسک و ظواهر مذهبی است، روابط و مناسبات ربطی به اخلاق و شریعت ندارد. این تقریباً وجه غالب زندگی در جوامع اسلامی و مسلمان از قبیل خود ماست. من با یک تعبیر این را بخواهم جمع‌بندی کنم اشاره می‌کنم به روایت حضرت جواد(ع). ببینید تعبیر چقدر جالب است برای افشای یک چنین جامعه و نظاماتی. می‌فرماید «و کُلُّ اُمَّةٍ قَد رَفَعَ اللّه ُعَنهُم عِلمَ الکِتابِ حِینَ نَبَذُوهُ، و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حِینَ تَولَّوهُ» جامعه دینی، مناسبات اجتماعی که شعائر و ظواهر ظاهراً هست اما عملاً علم کتاب یعنی مفاهیم قرآنی و دینی در آن جامعه شناخته شده نیست. مردم وقتی می‌گویند دینی، یا مثلاً این آدم مذهبی است و این خانواده مذهبی است منظورشان این است که این‌ها حجاب‌شان درست است، نماز می‌خوانند، مجلس روضه می‌روند، کربلا زیاد می‌روند، وقتی می‌گویند خانواده مذهبی این در ذهن‌ها می‌آید. امام جواد(ع) می‌فرمایند اصلاً بخش اصلی مذهب نیست یک بخش بسیار جزئی و ظاهری و آسان مذهب است. فرمودند امّت و جامعه و نهادهایی که «رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الکِتابِ حِینَ نَبَذُوهُ...» کتاب، قرآن و مذهب، مراسمش هست اما عملاً پشت سر می‌اندازند موقعی که می‌خواهند در زندگی تصمیم بگیرند، تصمیمات اجتماعی، اقتصادی، در دعوا، صلح، آشتی، سفر، پول دادن، پول گرفتن، اجاره کردن، خرید، فروش، آن‌جا هیچ کاری به این ارزش‌ها ندارند. مذهب در حد این ادا و اصول مذهبی است! از قیافه یک آدم نگاه می‌کنیم می‌گوییم قیافه‌اش مذهبی است حتماً این‌ها مذهبی هستند! امام جواد(ع) می‌فرماید این ملاک مذهبی بودن یک فرد، جامعه، خانواده نیست. چون این‌ها قرآن و مذهب را در ظاهر نگه می‌دارند اما علم کتاب، معارف و ارزش‌های جامعه‌ساز و انسان‌پردازش در عرصه اقتصادی، اجتماعی و تربیتی وجود ندارد. این را پشت سر انداخته‌اند. «و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حِینَ تَولَّوهُ» این‌ها عملاً حاکمیت اقتصادشان و فرهنگ‌شان را و رسانه‌هایشان، آموزش و پرورش و بازار و تجارت و بانک و اداره و مالیت و...  همه چیزشان تحت ولایت دشمن‌شان قرار می‌دهند. «و وَلاّهُم عَدُوَّهُم» خودشان به ولایت دیگران تن می‌دهند. چون یک عده تحت ولایت هستند یک عده قرار است تحت ولایت الله باشند، یک عده هم تحت ولایت طاغوت است. هیچ کس بی‌ولایت نیست. یا ولایت الله است یا شیطان و شیاطین است. می‌فرماید این‌ها خودشان با تنبلی یا راحت‌طلبی تن به ولایت دشمن می‌دهند، ولایت اقتصادی، ولایت بانکی، ولایت سیاست خارجی، ولایت رسانه‌ای، ولایت آموزشی، ولایت در سبک زندگی، ولایت آن‌ها را می‌پذیرند و خداوند هم این‌ها را رها می‌کند که تحت ولایت دشمن قرار بگیرند. بعد حضرت جواد(ع) می‌فرماید وقتی می‌گویم این‌ها قرآن را پشت سر می‌اندازند یعنی یک قرآن برمی‌دارند می‌اندازند! نه این قرآن را می‌بوسند، مجلس می‌گیرند و با احترام با آن برخورد می‌کنند، اما می‌دانید امام جواد(ع) می‌فرمایند مراد من از جامعه ظاهراً مذهبی که قرآن را پشت سر انداخته چیست؟ «أن أقاموا حروفه» الفاظ و ظاهر قرآن را اقامه می‌کنند و احترام می‌کنند. مسابقات قرآن، جلسات با قرآن شروع می‌کنند، قرآن را می‌بوسند، این کارهایشان برقرار است. «أقاموا حروفه» الفاظ قرآن را احیاء می‌کنند و محترم می‌دارند «و حرّفوا حدوده» اما به مرزبندی‌های قرآنی در زندگی اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی هیچ کاری ندارند. اصلاً هیچ کدام‌شان نمی‌دانند مرزهای قرآنی چیست! مثلاً در رابطه زن و شوهر، خانواده، با همسایه، با فامیل، ازدواج، طلاق، معامله، این‌ها هیچ یک از این چیزها را نمی‌دانند و کاری به این چیزها ندارند. فقط تعارف! «أقاموا حروفه، و حرّفوا حدوده» ظاهراً همه چیز درست است مذهبی است و باطناً نیست. با لهجه مذهبی حرف می‌زنند ولی با ریتم و لهجه غیر دینی و غیر مذهبی معامله می‌کنند، ازدواج می‌کنند، طلاق می‌گیرند و عملاً کاری به این کارها ندارند. «فهم یروونه و لا یرعونه» همه جا روایت دین و حرف دین هست، «یروونه» اما «ولا یرعونه» اما کسی رعایت نمی‌کنند. همه حرف مذهبی می‌زنند اما هیچ کس مذهب را نمی‌بیند. در بنگاه معاملاتی، در بانک‌ها، در اداره‌ها، در رابطه موجر و مستأجرش، زن و شوهری و... دین نیست. چون دین یعنی اخلاق و حقوق متقابل و عدالت. بقیه‌اش که حرف است! «و الجّهال یعجبهم للرّوایة» یک گفتمان جاهلانة ظاهراً مذهبی حاکم است که همه خوش‌شان می‌آید و پز می‌دهند سر این که همه چیز را حفظ کردیم «للرّعایه» همه چیز را بلدیم! ما مذهب بلد هستیم! یعنی همه یک پا سخنران هستند همه قشنگ صحبت می‌کنند «یعجبهم حفظهم للرّوایة» وقتی صحبت می‌کنند همه واعظ هستند. «و العلماء یحزنهم ترکُهُم للرّعایة» . از نگاه امام جواد(ع) این نگاه احمقانه به مذهب است.

اما فرمودند یک نگاه عالمانه است و آن این که وقتی این‌ها را می‌بینید بیشتر غمگین می‌شوید برای این که «ترکهُم للرعایّة» برای این که می‌بینید همه این‌ها حرف است، همه لغلغة زبان است. هیچ کس حاضر نیست از سودش بگذرد، کسی از منافعش نمی‌گذرد. «ثم وَرَسّوهُ فی سفح و سفاح» بعد دین و مذهب می‌افتد دست یکسری سفیه و کودک. همه چیز بچه‌بازی می‌شود. من به همین روایت از امام جواد(ع) اکتفا می‌کنم.

این رویکرد شماره یک که رویکرد ظاهراً مذهبی است در یک جامعه باطناً سکولار و غیر مذهبی، که همه خودخواه، قرض دادن را یک جور ضرر کردن می‌داند و وقتی قرض می‌دهد به طمع می‌دهد و با تحقیر می‌دهد و قرض گرفتن را یک جور فرصت‌طلبی می‌داند برای این که کمتر کار بکند و بتواند احیاناً کلاه یک طرف را بردارد یا کمتر کار کند، تنبلی کند و... یعنی قرض دادن و قرض گرفتن هر دو براساس غیر از آن چیزی است که بر مبانی دین آمده است.

مدل دوم، مدل سرمایه‌داری غرب، مفهوم قرض دادن و قرض گرفتن، انفاق، در آنچه که به عنوان اقتصاد مدرن، اقتصاد کلاسیک و اقتصاد به اصطلاح علمی سرمایه‌داری شناخته می‌شود در این رویکرد قرض دادن و قرض گرفتن و مفهوم انفاق چه نقشی دارد؟ در این تفکر، فرصت کم است و دوستان هم این‌ها را می‌دانیم. من فقط می‌خواهم برای این که رویکرد سوم روشن بشود، رویکرد سوم که ما باید تعقیب کنیم و روشن بشود باید این رویکرد اول و دوم گفته بشود. رویکرد دوم همان چیزی است که امروز تحت عنوان اقتصاد مدرن در دنیا مطرح است و عمدتاً گرایش راست مدرنیته یعنی سرمایه‌داری لیبرال بر جهان مسلط شد. همین یک درصد، که سمبل آن وال‌استریت است مظهر پول‌پرستی است. پول به جای خدا. ما عملاً بت‌پرستی مدرن، همین پول‌پرستی و طلاپرستی است که در واقع مدرن هم نیست از قارون و تفکر قارونی از ابتدا تا امروز بوده، ولی امروز بت‌پرستی دیگر به آن سبک چوبی و سنگی معقول و عاقلانه نیست. البته می‌دانید همین الآن هم بیش از دو میلیارد بت‌پرست رسمی در دنیا داریم که رسماً جلوی بت می‌ایستند و عبادت می‌کنند. بیش از دو میلیارد، شاید سه میلیارد بت‌پرست داریم الآن. مثل همان بت‌پرستان زمان پیامبر(ص). که در هندوئیزم یک جور، در مسیحیت یک جور در اشکال مختلف و فِرَق مختلف. اما بت روشنفکری، همین دلار و پول است. مذهب پول‌پرستی که اصالت سود Utilitarianism)) یعنی مذهب ما سود مادی چرتکه اندازانه فردی است؛ و اصلاً منطقی وجود ندارد برای قرض دادن بدون ربا یعنی برای سود نکردن، یعنی چه پولت را به کس دیگری بدهی و بعد از یک مدتی بدون هیچ اضافه‌ای دوباره از آن بگیری؟ آن هم اگر می‌تواند! آن هم بدون منت! اصلاً این معنی ندارد. این الگو در تفکر سرمایه‌داری معنا ندارد. این الگوی دوم است که در آن قرض‌الحسنه بی‌معناست. ببینید اولاً در آن قرض دادن هست، قرض ربوی، و اگر غیر ربوی است حتماً در مقابل آن باید یک سودی یا چیزی باشد، حداقل پرستیژ و منزلت اجتماعی، سرمایه اجتماعی برای کمپانی سرمایه‌داری باید جمع بشود. یعنی ممکن است کارهای خیریه و یتیم‌خانه و خانه سالمندان درست کند ولی آن جزء پروژه سود است آن هم بخشی از آن پروژه است که این به یک وجاهت اجتماعی برای کارهای دیگر احتیاج دارد. برای پولشویی، برای انواع و اقسام کارها. ولی قرض الحسنه یعنی قرض غیر ربوی و توأم با اخلاق فقط برای خدا و به قصد خدمت به خلق و بدون منت، این مفهوم اساساً و مطلقاً با تفکر سرمایه‌داری سازگار نیست. مبنائاً سازگار نیست. این هم رویکرد دوم. منتهی برای این که شعار نداده باشیم من فقط یکی دو نمونه نقل قول کنم، اشاره کنم.

دوستان دائرة‌المعارف فرانسه را به عنوان متن و مانیفست روشنفکران لائیک غرب، اسمش را شنیده‌اند حالا اگر مقالات ندیدید، کسانی در همین حول و حوش قران 17 و 18، مبانی فلسفی اقتصاد سرمایه‌داری را داشتند تئوریزه می‌کردند اول یک تفسیر فرضی از انسان ارائه می‌دهند. شما آثار «کُندرسه»، آثار «هیوم» و امثال این‌ها را اگر ببینید همه‌اش با فرض می‌کنیم شروع می‌شود!‌ می‌گوید فرض می‌کنیم انسان این است. یک تعریف مادی محدودی از انسان می‌دهد به عنوان حیوان خودخواه اقتصادی، پیش‌فرض انسان‌شناختی آن‌هاست در عرصه هر نوع بحث در حوزه اقتصاد و سیاست. انسان در عرصه علوم سیاسی حیوان سیاسی است در عرصه علوم اقتصادی، حیوان اقتصادی است. در هر صورت یک حیوان است! یعنی خودخواه است و همه قضاوت‌ها و رفتار آن غریزی و خودخواهانه است. در این تفکر، حیوان اقتصادی که مبنای تعریف انسان‌شناختی اقتصاد سرمایه‌داری است شما چیزی به نام «قرض‌الحسنه» و اخلاق رفتاری را نمی‌توانید بنیاداً معنا کنید. امثال هیوم و کندرسه، طوری بحث می‌کنند و انسان را تعریف می‌کنند و پیشفرض‌هایی برای بحث‌های اقتصادی و دینی می‌گیرند که عملاً‌ اقتصاد گوهرش را، اخلاقیات را از دست می‌دهد و صرفاً تبدیل می‌شود به صورت ریاضی! اقتصاد، فقط ریاضی می‌شود و می‌گویند این‌ها علم است آن‌ها اخلاق. دخالتش نده و عملاً این تفکیک صورت می‌گیرد. بعضی از آدم‌هایی هم که عقل‌شان به چشم‌شان هست نگاه می‌کنند می‌بینند خب جوامع سرمایه‌داری ساختمان‌های شیک، خیابان‌ها تمیز، اتوبان‌ها وسیع و عریض، عرض شود یکسری مزایایی می‌بینند اولاً نمی‌پرسند این‌ها از کجا آمده؟ این‌ها محصوص سیصدسال غارت است، چهار قاره دیگر عالم است. این است که کسی بحث نمی‌کند. و ثانیاً پرسیده نمی‌شود که مبنای فلسفی آن چیست و این تراکم ثروت در یک مرکز به چه قیمتی؟ به قیمت غارت چه جمعیت‌هایی بوجود می‌آید. نگاه می‌کند و می‌گوید این اقتصاد موفق است!‌ البته این دورانی که ما بحث می‌کنیم راحت‌تر شده و داریم موفقیت اقتصادی را هم می‌بینیم، برای مشکلاتی که پیش می‌آید، برای این که یک مقداری لوله‌های مکش و غارت آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، یک کمی مشکل پیش آمده و برای این لوله‌ها انسداد پیش آمده و این‌ها دارند می‌لرزند و در شُرف افتادن هستند. سه – چهارتا کشور که تقریباً سقوط کردند به رو نمی‌آورند ورشکست هستند. بقیه هم در شُرف هستند. آن یکی‌ها هم که چهار- پنج‌تا جنگ راه بیندازند چون وقتی این‌ها می‌خواهند سقوط کنند یک چندتا جنگ راه می‌اندازند. یعنی بازی را بهم می‌زنند. باز یک جوری می‌خواهند مناسبات اجتماعی و اقتصادی بهم شود، چهارجا را بگیرند و یک مقدار از نفت آن را ببرند و... چندجا این کار را کرده‌اند. ولی این دفعه دیگر به احتمال قوی از آن دفعه‌ها نیست.

خب بعضی‌ها می‌آیند می‌گویند اقتصاد موفق و کارآمد، بخصوص قبل از این که این حوادث اخیر را ببینند، بعد این که نظریه اقتصاد، این موفقیت است و چون این سیاست اقتصادی موفق بوده، پس نظریه اقتصادی‌ای که پشت آن بوده موفق بوده، و این صحت و حقانیت است، روش و الگوی درست اقتصادی است! پس واقعاً باید اقتصاد را از اخلاق و انفاق و ایثار و از جمله قرض‌الحسنه باید جدا کرد. این‌ها حرف‌های در حاشیه جامعه است که یک عده دارند خیریه درست می‌کنند! موعظه و از این کارها می‌کنند. و الا تار و پود اقتصاد را نباید به اخلاق و عدالت گره زد! این‌ها شعار است. این مبنای این حرف بوده است.

اولاً موفقیت کو؟ بخصوص الآن داریم می‌بینیم کدام کارآمدی؟ ثانیاً موفقیت نسبی که در دهه‌های گذشته بود به چه قیمت بود؟ خب این که بنده از دیوار کسی بالا بروم، حقوق او را بالا بکشم، بعد بیایم خودم مرفه زندگی بکنم، چهارتا همسایه را نابود بکنم بعد بگویم دیدید این الگو موفق است! این الگو موفق و کارآمد است! این اقتصاد درست است! بعد بگوییم چون کارآمد و درست است آن الگو به لحاظ ایدئولوژیک و مبنایی هم درست است. خب اولاً که موفق نیستید داریم می‌بینیم که الآن چه اتفاقی دارد می‌افتد. ثانیاً موفقیت تو به قیمت نابودی دیگران تمام شد. این‌چطور موفقیت است. ثالثاً فرض کن از یک بُعد در اقتصاد موفق بودی، صرف موفقیت یک بُعدی در اقتصاد دلیل بر حقانیت نیست. باید مبانی و مبادی و غایات آن روشن باشد چطور موفقیتی؟ اگر کسی این‌طوری گفت که موفقیت و کارآمدی یک امر مجردی است و ثانیاً با صحت و حقانیت مساوی است، این اقتصاد کارآمد است درست است این همان تز اصالت قدرت است که ما کردیم شد، پس درست است. هر کس هر کاری بکند با این مبنا می‌تواند حقانیت خودش را نتیجه بگیرد. از دیوار مردم بالا برو بعد بگو کردیم شد پس درست است! این در واقع، همان تزی که در قرن 19 تز حاکم شد که قدرت حقانیت می‌آورد! این یک مبنای آن است.

نمونه دومی هم عرض بکنم که این‌ها چطوری به مسئله نگاه می‌کنند. تعبیری است که از «استوارت‌میل» که از پدران تفکر "فایده‌گرایی" است در لیبرالیزم اقتصادی و اخلاقی. قضاوت آن را به عهده شما می‌گذارم. می‌گوید عدالت، حداکثر ملحق به بقیه اخلاقیات می‌شود. بقیه اخلاقیات چقدر ارزش معرفتی و واقعی دارند که عدالت خواهد اضافه بر آن‌ها داشته باشد و بعد اخلاق که شما قرض‌الحسنه را، انفاق و ایثار را چه در ذیل عدالت تعریف کنید چه در ذیل اخلاق تعریف کنید، این می‌گوید در ذیل اخلاق نه، در ذیل عدالت تعریف کردی، عدالت یک حرمتی بیشتر از بقیه اخلاقیات ندارد. کل اخلاق و عدالت، منشأش یک چیز است و آن خودخواهی است. این‌ها که می‌گویم عبارات پدران لیبرالیزم اقتصادی و تفکر سرمایه‌داری است که ببینیم حالا قدرت، حقانیت می‌آورد یا نه؟ این‌جا بحث حقانیت است. می‌گوید ریشه همه این‌ها در خودخواهی و منفعت‌طلبی است و عدالت یک مورد نقض فایده‌گرایی نیست. فایده‌گرایی هم مراد این است که هرچه سود من را بیشتر تأمین کند آن اخلاقاً خوب است. ارزش، اخلاق، عقل، مساوی است با سود و لذّت. با این مبنا اصلاً قرض‌الحسنه معنا دارد؟ قرض‌الحسنه به همان معنا که اسلام می‌گوید.

به نظر من، دوتا مؤلفه وجود دارد در احساس عدالت. چون اخلاق و عدالت که واقعی نیست، در احساس عدالت، و عدالتخواهی دوتا مؤلفه است. یکی عقده است! میل به انتقام و کیفر از کسانی که به تو خسارت وارد کرده‌اند. و دوم هم احساسات و عاطفه است. تحریک احساسات. و الا اگر ما عقدة انقام گرفتن از کسی را نداشته باشیم، احساساتی هم نباشیم، دیگر عدالت و اخلاق اصلاً معنی ندارد. وقتی این دوتا هست ما فکر می‌کنیم منافع خودمان در اخلاق و انفاق و عدالت است، دنبال آن‌ها می‌رویم. این‌ها را به صراحت می‌گویند. بعد می‌گوید من نمی‌گویم به کسی کمک نکنید، خیریه تشکیل ندهید و کمک نکنید ولی دارم می‌گویم این‌ها مبنای منطقی ندارد مگر با خودخواهی گره بخورد!‌ چون قرار شد انسان، حیوانی اقتصادی باشد. خودخواهی محور و منشأ هر عملی است. علاقه به کیفر کسانی که آن‌ها را عامل زیان به خودمان می‌دانیم بطور خودجوش منشأ آن دوتا احساس است و هر دو در حد اعلی، این دوتا احساس غریزی، طبیعی و حیوانی‌اند. یعنی منشأ عدالتخواهی و اخلاق و خیر و خدمت به خلق، می‌گوید هیچ منشأ فراحیوانی ندارد آن هم یک جور حیوانیت و خودخواهی است منتهی آن را آرایش کردید. پیجیده‌اش کردیم و داریم از این طرف لقمه می‌خوریم و الا بخاطر کمک به دیگران، عقلانی نیست! مگر یک سودی برایتان داشته باشد. این‌ها غریزی و شبه غریزی‌اند، منشأ آن همان کشش دفاع از خود است. احساس دلسوزی برای دیگران، این هم یک جور غریزه است. منتهی این‌طوری که ما مثل بقیه حیوانات هستیم، هر حیوانی وقتی به آن حمله می‌کنیم از خودش دفاع می‌کند و می‌خواهد انتقام بگیرد. ما در روابط انسانی به همین عدالت می‌گوییم! بعد فرق ما با حیوانات این است که حیوان فقط از لانه خودش دفاع می‌کند ولی انسان گاهی ممکن است غریزه‌اش کش بیاید و شامل کینه‌ها و بغض‌ها و عصبیت‌هایی فراتر از شخص خودش هم بشود. مثلاً دفاع از خانواده، محله، قومیت، نژاد، وطن، ولی این‌ها می‌گویند همه این‌ها حرف و فیلم است! تهش خودش است! و لذا اگر منافع خودش با منافع آن عنوانش تضاد پیدا کند همه به منافع خودشان می‌چسبند نه به منافع عنوانش. البته این در مورد خیلی‌ها صدق می‌کند ولی این‌ها نمی‌توانند انسان مؤمن بالله را که برای خدا و آخرت عمل می‌کند این را نمی‌تواند اصلاً بفهمد. این اولاً طبیعی است دفاع کشش از خود است و ثانیاً دلسوزی به دیگران است، ما از آزاری که علیه ما یا کسانی که باز ما به آن‌ها علاقه داریم و دفاع از آن‌ها دفاع از خودمان حساب می‌شود مثلاً‌ خانواده‌ام هست چون من دوستش دارم به او حمله بشود من این را حمله به خودم تلقی می‌کنم ولی باز منشأ آن خودخواهی من است. می‌خواهیم دفع کنیم، می‌خواهیم تلافی کنیم بیزار می‌شویم نفرت پیدا می‌کنیم، حالا اسمش را بگذار غریزه، اسمش را بگذار هوش. این همان غریزه و طبیعت حیوانی است حیوانات هم مثل ما هستند، ما هم مثل آن‌ها هستیم، منتهی عرض کردیم حیوان فقط نسبت به خودش و کرّة خودش و تولة خودش دفاع می‌کند و می‌خواهد عدالت را اجرا کند. و انسان گاهی از توله و کرّة خودش فراتر می‌رود ولی باز همان است و هیچ تفاوتی ندارد. این تفسیر مادی و ماتریالیستی تفکر سرمایه‌داری است که گفتمان حاکم بر غرب و جهان امروز است نسبت به مفاهیم اخلاقی و عدالتخواهانه، از جمله مفاهیم خیر و خیر رساندن به دیگران و بطور خاص قرض‌الحسنه و قرض و انفاق. و همین‌طور شامل بقیه صدقات، خمس، زکات و همه این‌ها که بخواهید از این‌ها قصد قربت کنید. هوش انسان پیشرفته‌تر است چشم‌انداز او یک چشم‌انداز فراگیرتری از احساسات برای او دریچه‌اش باز می‌شود و اسمش را همدلی بگذارد باز هم خودخواهانه است و انسان برای همین هوش برتر خود، منهای نظر به حوزه احساسات همدلانه‌اش ظرفیت درک منافع مشترک بین خودش و دیگران را هم دارد. حیوانات شعور درک منافع مشترک را ندارند. یک بخشی از این‌ها درست است اما تعمیم آن به انسان بطور مطلق، مشگل دارد. ببینید می‌گوید در گله حیوانات دیدید یک گرگ حمله می‌کند به یک حیوانی، بقیه همه فرار می‌کنند و هر کسی به فکر خودش است. هیچ کس به خودش نمی‌گوید از آن حیوانات که برویم از این دفاع بکنیم چون این را که زد بعد نوبت من است! خودش فرار می‌کند. لذا یک گرگ می‌زند به یک گله و 30- 40تا گوسفند را پاره می‌کند و الا اگر گوسفندها با هم به سمت گرگ هجوم بیاورند ممکن است این فرار کند ولی این کار را نمی‌کنند می‌گویند هرکسی خودش! ولی حیوانات این شعور مشترک را ندارند اما انسان دارد. آدم‌هایی که از سرزمین‌شان دفاع می‌کنند از قومیت‌شان، نژادشان، مثلاً می‌گویند ما برای این نژاد هستیم، این زبانیم، این ملتیم، این قومیم، این مذهبیم، این همان گوسفنده است منتهی یک شعور اضافه دارد او می‌داند اگر به این‌جا حمله شد ظاهرش این است که الآن به آن طرف حمله شد بعد سراغ خودت می‌آیند! و لذا وقتی می‌خواهند از یک فداکاری دفاع کنند دفاع‌شان هم خودخواهانه است. دیدید بعضی‌ها می‌گویند این‌ها که رفتند شهید شدند بخاطر ما شهید شدند! کی گفته بخاطر تو شهید شدند؟ اولاً تو چرا جبهه نرفتی که بقیه باید همیشه بروند و برای تو شهید بشوند. دیدید مصاحبه می‌کنند شما احساسی راجع به این شهید و جانباز دارید؟ می‌گویند اگر این‌ها نبودند الآن زندگی ما مشگل بود. یعنی او فدای من! اصلاً این نیست. کسی برای کسی نرفته است. با دیدگاه مادی هرکسی برای خودش رفت! با دیدگاه الهی هم به یک معنای دیگری برای رشد خودش رفته، سعادت خودش، رضای خدا، تکلیف او این بوده، رشد او در آن قضیه است، می‌گوید اگر آن‌ها کشته نمی‌شدند امروز جان و مال ما در خطر بود. این چطور دفاعی است؟ کی گفته که او قربانی بشود که تو بمانی، تو برو قربانی او بشو، چرا او باید برود فدای تو بشود چرا تو فدای او نمی‌شوی؟ به این سؤال فقط یک تفکر الهی می‌تواند جواب بدهد. می‌گوید من توجیه و استدلال دارم که چرا من فدای شما بشوم. شما در خانه‌تان نشسته‌اید ولی ننشینم. چرا من پول دارم ولی خودم مصرف نکنم بدهم تو استفاده کنی. ببینید همان مدل سوم، در تفکر توحیدی، توجیه منطقی و استدلال دارد در این تفکر مادی ندارد مگر به همین شکلی که دارند می‌گویند. تئورسین‌های اصلی این‌ها پدران این تفکر هستند در قرن 17و 18 سنگ بنای این تفکر را گذاشتند. همه چیز برمی‌گردد به غریزه دفاع از خود، منتهی گاهی ترکیب می‌شود با توان همدلی نسبت به بقیه، در ذهن آدم‌ها ایده‌های جمعی درست می‌شود، قبیله، کشور، قومیت، نژاد، مذهب، ملت، محله، خانواده،‌ دعواهای فامیلی، تا برسد به دعوای نهایی آخری دعوای تن به تن! چون آخرش تو منافع خودت را با فامیلت و نهادت و محله‌ات و ملتت، تضاد پیدا می‌کند در همه این دعواها نهایتاً طرف چه کسی را می‌گیری؟ طرف خودت را می‌گیری. گاهی حاضر می‌شوی کل یک ملت را فدای خودت بکنی! همان کسی که می‌گفت ملت ملت! از این نمونه‌ها ما بیرون زیاد دیدیم. مثلاً می‌گوید ما دانشگاهیان! ما بازاری‌ها! ‌خب همه این‌ها ادا و اعتبار است، و الا همان بازاری‌ها دارند سر همدیگر را کلاه می‌گذارند! کلاه همدیگر را دارند برمی‌دارند، دانشگاهیان هم یک جور دیگری با هم تسویه حساب می‌کنند، روحانیت هم همین‌طور. این‌طوری است دیگر، ما کارمندان! کدام ما کارمندها؟ این «ما»ها همه ماهای دروغی و اعتباری است. یا تفکر مادی درست است یا الهی. مادی منافع من مقدم بر همه چیز است. الهی هم رشد ما مقدم بر همه چیز است. خلاصه مبنایش این است.

این را جمع‌بندی کنم. احساس عدالت با توجه به علاقه به کیفر دادن دیگران و کینه‌توزی و عقده انتقام و احساس، طبیعی و غریز تلافی کردن، انتقام گرفتن، فقیر می‌خواهد از ثروتمندان انتقام بگیرد؛ در این مبنا فقیر نسبت به ثروتمند حسود است . یعنی اگر فقیر می‌گوید عدالت، منظورش این نیست که همه به حقوق‌شان برسند منظورش این است که من چرا به حقوقم نرسیدم. می‌گوید عدالتخواهی فقیر با این مبنای مادی عقده است می‌گوید چرا این دارد من ندارم!‌ تمام مشکلش این است که چرا من ندارم چرا این دارد من ندارم! ثروتمندش هم عقده‌ای است چون در تفکر مادی، معیار داوری‌اش در مورد تفاوت خودش با دیگران بر اساس سکه و دلار و پول است. بر اساس متراژ خانه‌ها و ویلاها و ماشین‌ها و امکانات است. یعنی هم فقیر و هم غنی در این تفکر، هر دو یک مذهب دارند و آن مذهب پول‌پرستی و طلاپرستی است نه خداپرستی. ممکن است طلاپرست هم باشد هر سال هم حرم امام رضا(ع) و شاه عبدالعظیم و کربلا و حج هم برود و حجاب هم باشد، روضه اباعبدالله هم بخواند ولی این‌ها همه مناسک است. امام(ع) فرمودند می‌خواهید بگویم چه زمانی بفهمید چه کسانی دین دارند؟ آن زمانی که باید بِسُرفند! این در روایات ما مکرر آمده است. امام(ع) فرمودند نگاه نکنید چه کسانی زیاد اداهای مذهبی درمی‌آورند یا عبادات را انجام می‌دهند، مثلاً نمازهای مستحب زیاد می‌خواند، هر سال می‌رود مکه، کربلا، روضه می‌گیرد، روضه می‌رود، روزهای عاشورا شش‌تا روضه پشت سر هم می‌رود و... فرمودند این‌ها را نگاه کنید. – این‌ها که می‌گویم عین عبارات ائمه(ع) است – فرمودند برای این که بعضی‌ها به این‌ها عادت کردند، اگر ترک کنند وحشت می‌کنند کار دیگری بلد نیستند. فرمودند پس ما چطوری بفهمیم که چه کسی شیعه و مسلمان است و چه کسی نیست؟ فرمودند ببینید آن لحظه‌ای که باید در یک معامله اقتصادی و اجتماعی باید حق دیگران را بدهد ببین چکار می‌کند؟ ببین موقع پول دادن به دیگران راحت است؟ وقتی دارد حق دیگران را به آن‌ها می‌دهد با عقده و ناراحتی دارد می دهد یا شاد است؟ وقتی دارد انفاق می‌کند دلش می‌خواهد این پنهان باشد و کسی نفهمد و طرفش هم نفهمد یا نه؟ وقتی دارد سود اضافی می‌گیرد ناراحت است یا نیست؟ فرمودند آن‌ها را این‌جا بشناسید. ببینید چه کسی امانت‌دار است چه کسی نیست؟ در مسئولیت‌ها چه کسی خیانت می‌کند و چه کسی نمی‌کند. آن اولی همان مدل یک بود که عرض کردیم. این یکی امام(ع) می‌فرماید مدل 3 است. آن یکی هم که حیوانی است مدل 2 است که متأسفانه مدل حاکم بر دنیاست. ما الآن مدل 1 و 2 را ترکیب کردیم غالباً این‌طوری است یعنی در عمل، تفکر مادی است. یعنی الآن بازار ما با بازار کفار چه فرقی دارد؟ من نمی‌خواهم بگویم همه بازاری‌ها این‌طوری هستند.

سؤال: نحوة‌ معاملات بازار مسلمین بازار کفار فرقش در چیست؟ در اذان گفتن است؟ در روایت می‌فرماید، از امام علی(ع) می‌پرسند بازار اسلامی چطوری است؟ فرمودند در بازار اسلامی سه اتفاق نمی‌افتد: 1) دروغ نمی‌گویند. 2) کسی سوگند نمی‌خورد. 3) چانه نمی‌زنند. الآن همین سه‌تا در بازارهای ما هست. فرمودند بازارهایی که در آن دروغ می‌گویند و قسم می‌خورند و چانه می‌زنند بازار اسلامی نیست، اذان هم می‌خواهند بگویند بگویند! راجع به اداره‌های حکومتی ببینید در روایت چه چیزهایی می‌گویند. تفکر مادی می‌گوید هیچ چیز اخلاقی این احساس خدمت کردن به دیگران و انفاق و قرض و... هیچ چیز اخلاقی ندارد فقط این است که این احساس را در شخص خودت منحصر نکند یک توسعه صوری اجتماعی می‌دهی، آن وقت اسم این را اخلاق می‌گذارند! در واقع این همدلی و دگرخواهی هم دگرخواهی نیست. این سرایت آزارها از جمع به فرد است که این را می‌ترساند و باعث می‌شود که به اسم دیگران هم حرف بزند. کلمه ما را بکار ببرد. و الا اگر خودش جزو این جمع نباشد نه غصه عدالت می‌خورد نه غصه خیر. اکثر ما این‌طوری هستیم، من خودم را امتحان کردم گاهی همین‌طوری بودم! شما ببینید در یک معامله این طرف میز هستید یا آن طرف میز هستید ببینید یک جور قضاوت می‌کنید یا دو جور؟ یعنی وقتی داری اجاره می‌دهی با وقتی که داری اجاره می‌کنی واقعاً یک احساس داری؟ معیارهایت یکی است؟ یا فرق کرد؟ ما فرق می‌کند. مثلاً وقتی می‌خواهیم ماشین بخریم چقدر دقت می‌کنیم که این ماشین سالم باشد. وقتی می‌خواهیم ماشین بفروشیم اصلاً دقت می‌کنیم که ماشین سالم هست یا نیست؟ می‌خواهیم بیندازیم برود!

امام(ع) فرمودند که اقتصاد اسلامی یعنی این که آن لحظه‌ای که ظاهراً از تو چیزی کم می‌شود با آن لحظه‌ای که می‌خواهد یک چیز مادی به تو برسد باید داوری‌های تو عیناً یک‌جور باشد. نگاه نکنی که تو آن طرف میز هستی یا این طرف میز! در هر دو حال با یک معیار عمل کن. چند نفر این‌طوری هستند؟ ما چند نفر این‌طوری هستیم؟ وقتی شما رئیس هستی یک جور داوری می‌کنی و وقتی شما رئیس نیستی مرئوسی یا ارباب رجوعی یک جور دیگری داوری می‌کنی. درست است یا نه؟ خب این یعنی، ما مسلمان نیستیم. این تفکر مادی این‌طوری می‌گوید، می‌گوید هیچ چیز اخلاقی اضافه بر آن نیست این‌ها احساساتی است که ما به شکل کورکورانه تعمیم می‌دهیم از هر چیز و هرکس خوش‌مان نمی‌آید و ما را می‌رنجاند به او می‌گوییم بد، و غیر عادلانه. چرا؟ چون منافع من به خطر افتاد. روایت می‌فرماید که – حالا مصداق آن را به شما می‌گویم – مثلاً الآن به شما می‌گویند که کشتی غرق شد یا یک عده‌ای مثلاً مظلومانه کشته شدند ما می‌پرسیم می‌گوییم که از فامیل‌های ما در آن کشتی بودند یا نبودند؟ می‌گویند نبودند می‌گوییم خب الحمدلله! اگر بگویند بودند نگران می‌شویم. خب امام(ع) می‌فرماید این انسانی نیست، این مسلمان نیست. تو باید از ظلمی که شده ناراحت باشی نه این که به تو صدمه خورده یا نخورده. این دومی‌اش همین حرفی می‌شود که «استوارت‌میل» تفکر مادی می‌زند راست می‌گوید، نگاه حیوانی به قرض‌الحسنه، به عدالت، به خیر به همه مفاهیم. آن اولی نگاهی است که اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) می‌گویند. نگاه قرآنی است. می‌گوید این خیر عمومی و احساسات اجتماعی که می‌گویید به دیگران کمک کن، نه. این که بگوییم یک عده درستکارند، اخلاقی‌اند، در واقع از آسیبی که به جامعه می‌رسد رنج نمی‌برند. از آسیبی که یک جوری دامن خودشان را بگیرد رنج می‌برند. اگر دامن خودشان را نگیرد نمی‌رنجند، تظاهر به رنج می‌کنند! این حرف درست است. یک انسان‌شناسی، انسان‌شناسی مادی است و در مورد خیلی‌ها هم صدق می‌کند. اما انسان مساوی با این نیست. انبیاء آمدند انسان را از این حالت خارج بکنند و خیلی‌ها را هم خارج کردند.

در نگاه اسلامی، مدل سوم، چند اصل بر آن حاکم است. 1) نفی فقر. بعضی‌ها می‌گویند در روایت گفته‌اند فقر، از پیامبر(ص) نقل شده «الفقرُ فخری» از فقر نترسید، فقیر بخاطر فقرش آخرتش راحت‌تر است از پل صراط سریع و راحت‌تر رد می‌شود چون ثروتمندان و قدرتمدان سرپل خربگیری می‌گیرد ول نمی‌کنند! این‌هایی که دست‌شان خالی است این‌هایی که در دنیا در زندگی کمتر بهره بردند از آن پل راحت‌تر رد می‌شوند چون کمتر باید پاسخگو باشند، می‌گویند چه داشته‌ایم که بخواهیم پاسخگو باشیم. البته نعمت الهی زیاد داشته، هرکسی در این دنیا بیشتر دارد بیشتر جواب می‌دهد. این را بدانید، هرچه قدرت، ثروت، شهرت، نفوذ کلمه، آبرو، هرکس در این دنیا بیشتر دارد آن‌جا بیشتر گیر است. این عین روایت و قرآن است. منتهی آن‌هایی که این‌ها را در راه حق مصرف می‌کنند به سرعت رشد می‌کنند بالا می‌روند و آن‌هایی که در راه خود و باطل مصرف می‌کنند دیگر آن‌جا حساب‌شان با کرام‌الکاتبین است. یعنی حساب‌مان با کرام‌الکاتبین است نه حساب‌شان! چون همیشه راجع سوم شخص صحبت می‌کنیم این‌طور وقت‌ها که آن‌ها کسان دیگر هستند!

قرآن می‌فرماید فقر نه. آن فقری که گفتند بله، اگر کسی تلاش کرد برنامه‌ریزی کرد باز هم فقیر بود، نه مفت‌خوری و گداصفتی، بلکه دارد تلاش می‌کند، صبح تا شب دارد کار می‌کند، عقلش را هم به همان حد عقل ناقص خودش بکار بسته زحمتش را می‌کشد ولی باز هم مشکل دارد. شما با این تیپ‌ها خیلی سروکار دارید، خانواده‌های شریف، زحمتکش، نان حلال خور و گرفتار، که ابتدائیات زندگی‌شان را نمی‌توانند تأمین بکنند یعنی طرف پول مخارج گاهی یک ماهش بعضی اوقات به اندازه برخرجی‌های بعضی از خانواده‌های دیگر است که همین‌جا زندگی می‌کنند. مثلاً طرف یک هفته می‌رود مسافرت ده میلیون خرج می‌کنند برمی‌گردند، که یک خانواده تا آخر سالش یک چنین چیزی گیرش نمی‌آید. خب با یک خانواده‌هایی طرف هستید که این‌ها کل زندگی را دارند زحمت می‌کشند و تأمین نمی‌شوند. به این‌ها گفتند شما از این حالت احساس نکنید که از سعادت و انسانیت عقب ماندید! نه. صبر. صبر یعنی انسانیت خودت را حفظ کن، کرامت خودت را حفظ کن، مشکلاتت را تحمل کن، خداوند به تو پاداش خیر خواهد داد هم در دنیا حکمت دارد و هم در آخرت. دیگر کسی نگوید که مثلاً یکی فقیر است یکی پولدار است آن خورد و برد ما هم با بدبختی کشیدیم، آن همه‌اش رفت مکه بخشیده شد ما تا شاه‌عبدالعظیم رفتیم گفت انشاءالله راه کربلا باز بشه تا شاه عبدالعظیم ببرمتان. ما هم تا شاه عبدالعظیم رفتیم قبول نشد! ثواب شاه عبدالعظیم کجا ثواب کربلا کجا؟ به این‌ها گفتند نخیر آقا، به فقر افتخار کن، با فقر صبر کن، کرامت خودت را حفظ کن. نه این که مفت‌خوری کن، تنبلی کن و زحمت نکش. اما این دفاع از فقر نیست. اقتصاد اسلام، جامعه منهای فقر است.

2) جامعه منهای اخلاق و تفکر سرمایه‌داری و تمرکز ثروت در مقام مصرف نه در مقام تولید. ببینید در مقام تولید، اگر به درد تولید لازم باشد و تمرکز ثروت با رعایت شرایط عدالت و شریعت اشکالی ندارد و لازم هم هست. اما تمرکز ثروت یعنی تولید ثروت، حد ندارد. در تولید ثروت ما اسراف نداریم که یک آدم باعرضه‌ای دارد کار می‌کند و توانسته فعال کند و 5 هزار نفر را برایشان ایجاد کار کند. این آن سرمایه‌دار مذموم در اسلام نیست. چون در مقام تولید، تولید ثروت، تولید کار، تولید علم ما اسراف نداریم. این‌طور افراد که می‌توانند تولید علم و تولید کار بکنند باید با تمام قدرت حمایت کرد. در روایت می‌فرماید این‌ها سفیر خدا هستند. اما آن سرمایه‌داری که اسلام با آن مخالف است و اسراف می‌گویند در مقام مصرف است نه تولید. یعنی مگر تو هرچه درمی‌آوری باید خودت بخوری؟ مگر هرچه تو تولید ثروت می‌کنی، خدا به تو یک قدرتی داده، مدیریت، توان، امکانات، نفوذ، توانستی 50 تا کارخانه فعال کنی، دستت ندرد نکند ما باید حمایتت کنیم. چون آخر قوانین و روال اداری و کارهای ما یک‌جوری است این‌ها که تولید می‌کنند معمولاً هزارجور مصیبت برایشان پیش می‌آید این‌ها که مفت‌خور و دلال و وارد کننده هستند این‌ها همه چیز برایشان مرتب است!‌ تولید کننده نابود می‌شود در یک نظام و روابط غلط، وارد کننده و دلال و این‌هایی که چیزها و جنس‌های بنجل وارد می‌کنند با ارز و... و کالاهای مصرفی و کالاهای تشریفاتی، این‌ها همیشه وضع‌شان خوب است و تولید کننده ضرر می‌کند. در اسلام، می‌گویند تولید ثروت خدمت  و عبادت و جهاد، تولید کار، تولید علم جهاد مقدس است. در روایت می‌فرماید اگر در این مسیر کسی بمیرد شهید است. این‌ها عین روایت است. یعنی اگر کسی در راه رانداختن یک کارخانه تولیدی، یک مزرعه‌ای، یک آزمایشگاهی، با هدف الهی دارد این کار را می‌کند وسط راه تصادف کند یا سرطان بگیرد بمیرد طبق روایت ما شهید است چون دارد به عزت جامعه و خانواده‌اش اضافه می‌کند. اما در مقام مصرف، گفتند اصراف نکن. مصرف‌تان باید محدود باشد نه تولیدتان. مصرف در همان حدی که لازم است، مازاد بر آن داری خدا بهت داد باید رد کنی، باید به خانواده‌های دیگر بدهی به طبقات دیگر بدهی، به ملت‌های دیگر بدهی، باید بدهی رد کند برود. تو حق نداری نگه داری. این‌جا می‌شود کنز و حرام است و قرآن وعده عذاب داد به کسانی که پول و ثروت حلال یا حرام تولید می‌کنند یا جمع می‌کنند و نگه می‌دارند برای خودشان و آن را راکد می‌کنند. می‌خواهد فقط خودش و خانواده‌اش بخورند و بریزند و بپاشند و در حساب‌های مختلف سرمایه‌گذاری کنند که پول، پول بیاورد. این را خداوند صریح به این‌ها گفته که اهل جهنم و عذاب دردناک هستند، و از این‌ها کم هم نیستند. قرآن با این تفکر می‌گوید «کلا إن الانسان لیطغی، أن رآه استغنی» می‌گوید این تیپ آدم‌ها همین که به قدرت و ثروت می‌رسند و احساس غنا می‌کنند طغیان می‌کنند. جنس انسان این‌طوری است که طغیان می‌کنند، طاغوت می‌شوند، مگر انسان‌های تربیت شده. می‌فرماید «أما مَن استغنی» این‌هایی که کم‌کم وضع‌شان خوب می‌شود، ثروتمند، سرمایه‌دار و قدرتمند می‌شوند «فأنت له تصدی» خداوند به پیامبر می‌فرماید تو برای این‌ها حرص می‌خوری که این‌ها چرا آدم نمی‌شوند چرا این سرمایه‌دارهایی که حلال و حرام جمع می‌کنند و به بقیه خدمت نمی‌کنند به پیامبر فرمود تو حرص می‌خوری چرا این‌ها آدم نمی‌شوند چرا این‌قدر وحشی‌اند «و ما علیک ألا یزکّی» تو وظیفه‌ات را انجام بده ولی دیگر غصه نخور که این‌ها چرا آدم نمی‌شوند. یک عده سرمایه‌دار داریم که کارش بالا کشیدن است و به شرع و اخلاق و عدالت هم کاری ندارد، حلال و حرام نمی‌فهمد بعد آن که درمی‌آورد چه حلال و چه حرام، هرچه پول درمی‌آورد همه را برای خودش نگه می‌دارد و نمی‌گذارد این پول از حساب او، زندگی او، رد بشود و برود خانه فقرا به شکل قرض‌الحسنه، به شکل صدقه، نمی‌گذارد این پول برود. خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید این‌ها آدم نمی‌شوند. تو غصه نخور. البته باید به زور از این‌ها گرفت. چون اگر قانونی و به زور از این‌ها نگیرند بعد یک عده می‌روند رابین‌هودی از این‌ها می‌گیرند! این‌ها اگر به فکر امنیت خودشان هم باشند باید بدهند چون تو وقتی ندهی سهم فقرا را ندهی آن جامعه یا دینی است یا غیر دینی‌اند. اگر آن مردم غیر دینی‌اند طرف می‌گوید چرا تو این‌قدر داری. همین پریروز توی سایت‌ها دیدم یک هتل‌هایی را نوشته، مگر اگر باشم می‌روم این هتل‌ها را بمب می‌گذارم خرابش می‌کنم. یک هتل‌هایی را در سایت‌ها نشان می‌داد بروید ببینید اصلاً توی خواب هم آدم این چیزها را نمی‌بیند. من باور نمی‌کنم نظام‌های سرمایه‌داری توی آمریکا و غرب چنین هتل‌ها و خانه‌هایی باشد. بنده همه جا رفتم چنین هتل‌هایی اصلاً ندیدم! ممکن است بگویند تو را بردند هتل‌های گدایی. واقعاً چنین هتل‌هایی ندیدم در دنیا کمتر چنین هتل‌هایی هست. خب وقتی شما در جامعه از یک طرف مدام تبلیغ به مصرف و این ساختمان‌ها می‌کنید، از یک طرف، طرف می‌بیند یک جهیزیه عادی برای دخترش ندارد تهیه کند برود، اگر مادی است تو داری به او می‌گویی سوار موتورت بشو بیا بالا شهر این‌جاها یک چیزهایی هست. راست می‌گوید هست! اگر هم دین داری این چطور مذهبی است؟ خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید که «أما مَنِ استغنی» این‌هایی که بیش از از اندازه ثروت جمع می‌کنند «فانت له تصدی» تو هم متصدی این‌ها هستی دلت می‌سوزد و می‌خواهی این‌ها آدم بشوند «و ما علیک ألا یزکّی» اما شما وظیفه بیشتر از این نداری و نمی‌توانی به زور کسی را آدم کنی. این حیوان است. این اصلاً برایش مهم نیست که یک خانواده‌هایی در همین شهر دارند از گرسنگی می‌میرند، اجاره خانه ندارد، زن و بچه‌اش گرفتار است، مریض است نمی‌تواند برود بیمارستان، دکتر، دختر و پسرش دارند طلاق می‌گیرند فقط برای این که نمی‌توانند خانه اجاره بکنند، این می گوید به درک به من چه! این همان است آدم نمی‌شود. قرآن می‌فرماید «لاتصرفوا له لایحب المسرفین» اسراف، یعنی بیش از نیاز مصرف کردن. الگوی مصرف سرمایه‌داری که الگوی حاکم در هشتاد درصد از خانواده‌های ماست. حتی آن‌هایی که خیلی پول ندارند و طبقات متوسط هستند همان‌ها هم ما الگوی مصرف‌مان درست نیست، خداوند می‌فرماید از الگوی مصرف بیش از نیاز متنفر است. «لایحبّ» دوست ندارد بدش می‌آید. می‌فرماید «إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ» فرعون که فرعون شد برای این بود که زیاده‌طلبی کرد، علوّ و برتری خواست در دنیا، و خط زندگی‌اش خط اسراف بود! و این فرهنگ اسراف را، این الگوی مصرف فاسد را در جامعه نشر می‌داد. «وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ». پیامبر می‌فرماید این خط اسراف را اطاعت نکنیدو به دنبال آن نروید. این سبک زندگی غلط است. این الگوی مصرف غلط است.

راجع به قرض، اعلان جنگی که خداوند متعال در قرآن با قرض ربوی می‌کند. باز یکی از چیزهایی که رایج شده، بروید ببینید ما که این را داریم خودمان می‌بینیم، یک کاری شده متأسفانه می‌رویم توی بازار، از آدم‌هایی که ظاهراً هم مذهبی‌اند به آن می‌گویی که به فلان کس این‌قدر قرض می‌دهی؟ می‌گوید بله چقدر پس می‌دهد! یک زمانی نزول خوار و فرع خوار و ربا خوار فحش بود، یک زمانی این‌طوری بود. الآن می‌بینید مسائل برایشان عادی شده، قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ» این مردمی که به همدیگر قرض نمی‌دهند به این‌ها یک‌جور وعده عذاب می‌دهد به این‌هایی که دارند و نمی‌دهند. به آن‌هایی هم که قرض ربوی می‌دهند می‌گویند این‌قدر می‌دهیم به شرطی که این‌قدر بدهی، قرآن می‌فرماید که هر ربایی که دارید می‌دهید یا می‌گیرید که فکر می‌کنید دارد ثروت اضافه می‌شود، بدانید که در واقع ثروت اضافه نمی‌شود این تولید ثروت نیست، و هیچ چیزی به حقیقت شما نزد خداوند اضافه نمی‌شود «وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ». آن‌هایی که زکات می‌دهند نه ربا، آن‌هایی که بدون توقع مادی به دیگران کمک می‌کنند بعد می‌گوید همین‌قدر که به تو دادم به من بده، برایم سود ندارد، خوب نداشته باشد، برای آخرت دارم می‌کنم نه برای این‌جا، فرمود این کار را می‌کنید و «تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ» هدف، فقط خدا باشد نه شهرت که این آدم خوبی است و خیّر است. «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» این‌هاست که دوبرابر و چندبرابر می‌کند.

جای دیگر در باب رباخواران یهود می‌فرماید که این‌ها در شریعت‌شان به این‌ها گفتند حرام، یهودی‌ها می‌دانستند که ربا حرام است، در شرع به آن‌ها گفتند و همه هم احکام از این‌ها می‌پرسی که آقا احکام شرعی! ربا حلال است یا حرام؟ می‌گویند حرام. قرآن می‌فرماید یهودی‌ها همه می‌دانستند که شرعاً ربا حرام است، مشکل نظری و فقهی نداشتند اما عمل می‌کردند همان کارها را می‌کردند. می‌فرماید که «وَأَخْذِهِمُ ٱلرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ» روابط بازاری‌شان را، قرض دادن و گرفتن‌ها را، معاملات‌شان را بر اساس ربا بنا کردند «وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ» در حالی که نهی شده بودند و می‌دانستند که این‌ها حرام است ولی می‌کردند! مذهبی هم بودند! یهودی بودند. «وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ ٱلنَّاسِ بِلْبَاطِل» ببینید این یک قانون است، اکل مال به باطل، اموال مردم را بالا بکشند به باطل، یعنی روابط خرید و فروش را قرض دادن و وام دادن و وام گرفتن همه این‌ها به سمت باطل رفت! به سمتی که پول، پول بیاورد! پول، کار نیاورد، کار، پول نیاورد. چون در اسلام، پول، پول بیاورد حرام است. پول باید کار ایجاد کند و کار پول بیاورد آن حلال است. پول، بدهی که پول بیشتر بگیری پول را بفروشی پول حرام است. در بانک‌های ما هم اگر طبق آنچه که روی کاغذ نوشتند عمل بکنند حلال است، مشروع است، اگر آن را که نوشتند عمل نکنند حرام است، آن که نوشته‌اند این است که ما این پول را می‌دهیم در یک کار تولیدی و اقتصادی می‌اندازیم، این کار سود می‌کند و سودش را به همان نسبت مشروع به تو می‌دهیم ضررش چی؟ می‌تواند بگوید که اگر ضرر کرد ضررش به عهده خود من. این اشکالی ندارد این حلال است، این ربا نیست. منتهی کدام بانک‌ها به این عمل می‌کنند و کدام بانک‌ها عمل نمی‌کنند؟ خب قرآن می‌فرماید که، این‌هایی که مذهبی‌اند یهودی بودند و حکم شرعی آن را می‌دانستند و می‌دانستند حرام است، «وأخذهم ربا» اما ربا می‌گرفتند و روی آن یک اسم خوب مذهبی می‌گذاشتند! «وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ» در حالی که از این کار نهی شده بودند. در رساله تحریر امام، دوستان رجوع کنند حتی راجع به این که آیا ارزش مبادله‌ای بودن، یک بحث این است که قرض تملیک است و عقد لازم است و برای موضوع خاصی نیست فقط موضوع باید معیّن باشد موضوع آن ارزش مبادله‌ای داشته باشد، همین کافی است. بعد بحث می‌شود که آیا در زمان بازپرداخت جبران کاهش ارزش پول لازم است یا نه؟ این‌جا بین فقها یک بحثی است، بعضی از اقتصاددان‌ها می‌گویند که نه، اتفاقاً خود این، هی حساب کردن افزایش و کاهش ارزش پول، خود این بیشتر به تورم کمک می‌کند! در حالی که اگر شما در قرض دادن و گرفتن‌ها مقاومت کنید در برابر این قضیه، خود این از عوامل بازدارنده کاهش ارزش پول و تفاوت است. این بحث اقتصادی و علمی است. پس بین اقتصاددان‌های اختلاف است بین فقها هم اختلاف است. نظر دیگر بین فقهاء، همین نظر امام است که خود امام در تحریرالوسیله آورده است. امام در تحریر، عیناً می‌گویند که جبران کاهش ارزش پول هم لازم نیست. حتی اگر فرض کنید ارزش پول است. برای این که تو قرض‌الحسنه دادی، چه کسی قرض‌الحسنه دارد، کسی که دارد به کسی که ندارد برای خدا دارد می‌دهد نه به قصد سود! امام فتوایش در تحریر این بود که حتی اگر ارزش پول کم شده، همان‌قدر که دادی بگیر. چون این‌جا بحث عبادت است فقط که اقتصادی نیست! این یکی از موانع قرض‌الحسنه امروز در جامعه ماست – من این را خودم دیدم- و بعد طرف که قرض می‌گیرد قرض را پس نمی‌دهد دیر پس می‌دهد یا بخاطر این که بیشتر شده یا بخاطر این که خودش مشکل دارد یا بخاطر مفت‌خوری که در روایت داریم اگر کسی قرض بگیرد به قصد این که ندهد دزد است مثل این که از دیوار مردم بالا رفته است! و از آن طرف می‌گویند کسی که قرض می‌گیرد و قرض را پس نمی‌دهد سدّ سبیل‌الله کرده است! این مسیر قرض‌الحسنه را قطع کرده است. چون این همین‌طور به او قرض داده، به دیگری داده تا به تو می‌رسد، وقتی که تو پس نمی‌دهی هم این پشیمان می‌شود و دیگر به نفر بعدی قرض نمی‌دهد می‌گوید من به دو نفر قرض دادم پولم را چند ساله برنگرداندند، تو که قرض گرفتی بتوانی پس بدهی و ندهی، می‌فرماید مالت حرام است و نمازت باطل است. از آن طرف مسئولیت‌هایی برای قرض‌گیرنده تعریف می‌کند اما از آن طرف راجع به قرض دهنده که من سریع چندتا روایت راجع به قرض دهنده را عرض کنم. در قرآن آیات متعددی به این مسئله مربوط است. مثل آیه 245 سوره بقره، آیه 12 سوره مائده، آیه 11 سوره حدید، آیه 18 سوره حدید، آیه 17 سوره تغابن، آیه 20 سوره مزمل، در آیات متعددی مستقیم یا با واسطه راجع به مسئله قرض‌الحسنه و یا قرض بدون ربا اشاره می‌شود ضمن این که بعضی‌ها فکر می‌کنند قرض غیر ربوی همان قرض‌الحسنه است. قرض‌الحسنه با قرض غیر ربوی هم فرق دارد. قرض غیر ربوی خیلی نیت و انگیزه در آن دخالت ندارد سر وقت هم می‌توانی پولت را پس بگیری، قرض‌الحسنه یک اضافات اخلاقی دارد، یکی نیت آن است. قرض ربوی که حرام است، مال حرام است. قرض غیر ربوی حلال و کار خیر است. اما قرض غیر ربوی را می‌دهی می‌گویی این‌قدر به تو می‌دهم 3 ماه دیگر هم همین مبلغ را باید به من برگردانی، این وسط نیتش هم خدا نیست مثلاً توی رودربایستی می‌ماند. سر سه ماه هم می‌گوید باید بدهی وگرنه چک تو را اجرا می‌گذارم! این قرض غیر ربوی است ولی هنوز این قرض‌الحسنه نیست. به قرض‌الحسنه انسانیت و اخلاق هم اضافه می‌شود. مثلاً فرق اقتصاد اسلامی با اقتصاد سکولار این است: اقتصاد به علاوه اخلاق. اقتصاد اسلامی یعنی علم اقتصاد به علاوه اخلاق؛ نه علم اقتصاد منهای اخلاق. اقتصاد به علاوه عدالت این می‌شود اقتصاد اسلامی. اقتصادی که احکام و اخلاق دارد و معیار آن سودپرستی و پول‌پرستی نیست. معیار حاکم بر اقتصاد اسلامی خداپرستی است نه پول‌پرستی. قرض الحسنه این است که فقط برای خدا بدهی. قرآن می‌فرماید منّت نگذارید، صدقه یا قرض که می‌دهید منت نگذارید، طرف نباید تحقیر بشود.  همین‌جا یک انتقادی بکنم بعضی‌ها خیلی به جامعه خدمت کرده‌اند و انشاءالله خدا به شما توفیق بدهد. این مجلس عروسی و چیزهایی که برای خانواده‌های محتاج می‌گیرند این‌ها را جداگانه یک مجلس می‌گیرند و رسانه‌ای می‌کنند! این بیسار کار زشتی است. تو حق نداری در یک مهمانی یک اتاق را بگویی پولدارها و اشراف و آقایان و بزرگان بروند این اتاق، بقیه بروند این اتاق! این یک مهمانی اسلامی نیست. فرمودند حق نداری فقط فقرا را دعوت کنی یا فقط اغنیاء را دعوت کنید هر دوی این‌ها غلط است. هر دوی این‌ها توهین به انسان است. مهمانی مخلوط باشد، آدم با آدم فرقی نمی‌کند فقیر و غنی ما نداریم. همه بیایند. امام فرمودند مخلوط، چرا توهین می‌کنید؟ یعنی تو فکر کردی که انسان فقط شکم است؟ شعور دیگر نیست؟ شرف هم ندارد؟ از شکمش مهم‌تر شعور و شرافت اوست. از شکمش مهم‌تر شعور اوست که می‌فهمد دارند به او اهانت می‌کنند و شرافت اوست. تو اهانت می‌کنی بخاطر این که داری یک چیزی به او می‌دهی. قرآن می‌فرماید صدقه هم که می‌دهید منّ و أذی با آن نباشد. «منّ» یعنی منت گذاشتن. «أذی» یعنی توهین کردن و اذیت کردن، حتی صدقه هم بدهی باطل است. ارزش الهی دیگر ندارد. چه برسد به این‌جا که می‌خواهی قرض بدهی. نقل شده که کسی آمد از امام رضا(ع) پول قرض بگیرد، حضرت رضا(ع) رفتند داخل وقتی پول را آوردند دیگر در را خیلی باز نکردند که توی چشم طرف نگاه کنند، سرشان پایین فرمودند پول را بردارید و بروید. کسی که توی خانه بود گفت آقا چرا بیرون نرفتید خداحافظی کنید فرمودند که من نمی‌خواهم چشمش توی چشم من بیفتد و تحقیر شود. من هرچه در منزل داشتم آوردم به او دادم، ولی این پولی که به او می‌دهم ارزشی که توی چشم من نگاه کند و خجالت بکشد و شرمنده شود ندارد.

یک کسی پیش حضرت امیر(ع) آمد، شروع کرد به ناله کردن که معنی‌اش این بود که چیزی می‌خواهند. حضرت امیر(ع) متوجه می‌شوند می‌فرمایند چیزی می‌خواهی؟ می‌گوید بله. می‌فرماید نگو، روی خاک بنویس! این با انگشتش روی زمین می‌نویسد. یعنی کمترین توهین به یک کسی، این‌ها کمیته‌ امدادی‌اند! خانواده‌های کمیته امدادی! این‌ها بد است خلاف اسلام است. آبرویش مهم‌تر از شکمش است.

امام صادق(ع) می‌فرمایند اگر مسلمانی به مسلمانی قرض بدهد و هدفش نزدیک شدن به خدا باشد تا زمانی که این پول برگردد به نام او دارند صدقه می‌نویسند آن وقت شما باید آرزو کنی پولت برنگردد، باید بگویی خدایا این پول برنگردد! چون تا این پول برنگشته دارند برای تو صدقه و پاداش می‌نویسند. این می‌شود نگاه اسلامی، نه نگاه سرمایه‌داری، نه نگاه مرفهین بی‌درد که یک ذره هم انفاق نمی‌کنند از حلال و حرام هم نمی‌گذرند.

این روایت را گوش کنید. روابط شخصی است؛ حکومتی بدتر و حساس‌تر. پیامبر اکرم(ص) فرمودند کسی که برادرش یا خواهرش در جامعه بیاید برای قرض گرفتن به او روی آورد و او بتواند دهد و ندهد بداند که از بهشت محروم است و من تضمین می‌کنم! من جهنمش را تضمین می‌کنم. مطلق هم گفتند. فرمودند نماز بخوان، روزه بگیر، اداهای مذهبی دربیاور، هرکاری می‌خواهی بکن، اگر کسی از تو کمک مالی خواست، گرفتار است، قرض می‌خواهد تو داری ولی نمی‌دهی، پیامبر فرمودند من ضمانت می‌کنم بهشت نرفتن تو را. روایت بعدی،‌ پیامبر اکرم(ص) فرمود، باز ببینید حتی قرض‌الحسنه از صدقه مهم‌تر است. باز بخاطر کرامت انسان. پیامبر اکرم(ص) فرمودند می‌دانید در شب معراج چه دیدم؟ در باب قرض‌الحسنه، می‌فرمایند شب معراج بر در بهشت نوشته دیدم که صدقه، اگر ده برابر پاداش دارد قرض‌الحسنه 18 برابر پاداش دارد. یعنی قرض بدهی پاداشش از صدقه بیشتر است. چرا؟ دلایل مختلف دارد. یکی‌اش این است که وقتی تو داری صدقه می‌دهی ولو نگویی یک نوع تحقیر در آن هست، یعنی او دستش پایین است و دارد از تو می‌گیرد و خودش را مدیون تو می‌داند. اما در قرض‌الحسنه نه، می گوید من به شما پس می‌دهم. پس در صدقه ولو ناخواسته تحقیر هست و لذا پیامبر(ص) و ائمه(ع) انواع کارها را می‌کردند که این تحقیر به صفر برسد.

این را گوش کنید، چون شما به فقرا کمک می‌کنید باید این را گوش کنید. امام صادق(ع) می‌فرمایند پدرم امام باقر(ع) وقتی قرار بود پولی به کس بدهد هیچ وقت پول را این‌طوری توی دست طرف نمی‌گذاشت بلکه پول را این‌طوری توی دستش می‌گرفت، دست پایین را می‌گرفت نه بالا. ببینید یک وقت دست کسی پایین است ما پول می‌گذاریم توی دستش، توی همین هم یک جور توهین است. فرمودند پدر من این‌طوری دست‌شان را می‌گرفتند با دو دست، و به حالت ادب و تعارف؛ بعد او می‌آمد پول را برداشت پدر من که پول به دست او می‌خورد پول را می‌بوسیدند دوباره با احترام به او می‌دادند. این را امام صادق(ع) راجع به امام باقر(ع) می‌گوید. حضرت صادق(ع) می‌فرمایند وقتی اولین بار این کار را از پدرم دیدم و رفت، از ایشان پرسیدم چه حکمتی در این کار بود؟ چرا پول را بوسیدید؟ فرمودند بوسیدم چون این پول دارد مستقیم به بهشت می‌رود، این بلیت بهشت است. و دومی که این را می‌بوسیدم و دستم را باید پایین بگیرم تا او احساس نکند که دستش پایین است و دست من بالاست که یعنی بگیر برو!

یکی از رفقای طلبه ما، یک وقتی رفته بود شهریه بگیرد آن مقسم شهریه، حالا نمی‌دانم قصدش توهین بوده یا نبوده، این همین‌طور که آمده این‌جوری گذاشت توی دستش گفت بگیر، همین شهریه طلبگی که مثل بورسیه دانشجویی است. ایشان خیلی آدم با کرامتی بود، من می‌دانستم که آن موقع خیلی هم مشکل داشت، خانمش مریض بود، قرض داشت، خیلی گرفتار بود. تا این‌طوری گفت که بردار برو، پول را پرت کرد طرفش و گفت خودت بردار برو! و بیرون آمد. من این‌جا به کسی بدهکار نیستم، اگر حقم هست باید بدهی و اگر هم حقم نیست نه، توهین حق نداری بکنی. اگر هم نیازمندم حق نداری به من توهین کنی. این قضیه این قدر مهم است که برای آن وحی می‌آید.

مسئله دومش این است که جامعه نباید صدقه‌ای بار بیاید. ببینید صدقه خوب است اما اقتصاد صدقه‌ای بد است. این که پیامبر(ص) فرمودند قرض‌الحسنه از صدقه بالاتر است یک علتش این بحث کرامت انسان است و یک علت دیگرش هم این است که وقتی افرادی را به صدقه گرفتن عادت دادید هم او مفت‌خور و تنبل بار می‌آید می‌گوید هستند می‌دهند! مثلاً کمیته امداد هست می‌دهد، فلانی‌ها هستند می‌دهند! این بد است. این یعنی دیگر کار نکن، تلاش نکن. یعنی دیگر لازم نیست تو کار کنی. اما وقتی که قرض‌الحسنه می‌دهی می‌فهمد که باید بروی این پول را کار کنی و برگردانی. اصالت کار، نه مفت‌خوری. پس قرض‌الحسنه از صدقه بالاتر است.

در روایت دیگر امام صادق(ع) فرمودند در قیامت بدهکار را در حالی که وحشت‌زده است می‌آورند، بدهکاری که می‌تواند قرض پس بدهد ولی نمی‌دهد، اگر اعمال نیکی دارد از او می‌گیرند و به طلبکارش می‌دهند چون او به تو داد که تو پس بدهی، تو توانستی پس بدهی و ندادی. اعمال نیک تو را در قیامت به او می‌دهند. و اگر اعمال نیک ندارد از زشتی‌ها و اعمال بد طلبکار برمی‌دارند و به او بدهکار می‌دهند! بالاخره می‌گویند تو باید بار این را بکشی! یک کم از بار او طرف تو می‌آید.

در زمان پیامبر(ص) مردی از دنیا رفت درحالی که فقط دو سکه بدهکار بود، پیامبر(ص) آمدند و گفتند بیایید به ایشان نماز بخوانیم ایشان از مسلمانان و یاران و اصحاب هستند. پیامبر(ص) آمدند تا فهمیدند این قرض داشته و قرضش را نداده فرمودند بر او نماز نمی‌خوانم. تا اصحاب جمع شدند دو سکه،‌ دو دینار بدهی او را دادند به طلبکار بعد پیامبر(ص) حاضر شد نماز بخواند.

پس این هم از طرف طلبکار، هم از طرف بدهکار، قضیه روشن است. فرصت تمام شد و روایات هم زیاد است. من می‌خواستم راجع به آثار قرض‌الحسنه هم بگویم انشاءالله بعداً.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha